توجه کرده ای ؟روزهایی هست که خود را
سبک تر از پرنده
جوان تر از کودک
و حتی شادتر از جوانی پرشور احساس می کنی
به یاد می آوری بی آنکه به یاد داشته باشی...
رویا می بینی و نمی بینی
انگار شنا می کنی و گویی در پروازی
عاشقی و عشقی نداری
زندگی در نظرت زیباست ولی می خواهی بمیری
ترسی از فردا نداری
اما اشتیاقی مبهم
بیش و کم انسانی در دل می شکفد
افسوس!باید این خوشبختی از دست برود؟
بهتر که این زندگی و عذابش نیست گردد!
ای خدای مهربان مرا از تیره روزی حفظ فرما
تا چنین لحظه ی خوشایندی هرگز از دست نرود.
این شعر بسیار زیبا اثر پل ورلن به شیوه ی بسیار اعجاب انگیزی تمام احساسات من رو وصف کرده اگه راستش رو بخواین فکر می کنم اصلا برای من اینو گفته !!!
برای شما چی اینطور هست؟