زیارت

پازلی از وجودم

زیارت

پازلی از وجودم

 در قسمتی از کتاب ایوب آمده : همان اتفاقی که بیش از همه از آن می ترسیدم بر سرم آمد.

تهدید اگر پذیرفته نشود به هیچ جا نمی رسد.این را هرگز نباید در نبرد خیر فراموش کنی. درست همانطور که نباید از یاد ببری که حمله و فرار هر دو بخشی از نبرد هستند.چیزی که جزو نبرد نیست این است که آدم از ترس فلج شود...

زیارت اثر پائولو کوئیلو

یکی از دوستای نازنینم یه روز جمله ای بهم گفت که خیلی به دلم نشست:

بر هر آنچه می ترسی بران.

تنها راه از بین بردن ترسهامون اینه که اول اونو بشناسیم و بعد ببینیم  چه رفتاری بهترین برخورد با اونه یا بهش حمله کنیم(یا به قول دوستم برانیم)یا اینکه فرار. بعد راجع به شیوه ی انتخاب این دو راه در زمانهای خودشون صحبت می کنم. ولی فقط یادت باشه که هیچ وقت از ترس فلج نشی...هیچ وقت

دیشب عجب بارونی اومد. واقعا حالی به حالیم کرد. اینقدر که دیگه طاقت نیاوردم و خودمو  چتر زمین کردم و تا جایی که می تونستم نذاشتم زمین و خیس کنه.روحمو شست... خودم اینو ازش خواستم خواهش کردم و اون هم رومو زمین ننداخت.

هنوز هم خیسیه قطرات مقدسش روحمو نمدار نگه داشته...خدا هم اون لحظه بیشتر از هر زمانی بهم نزدیک شده بود...چه حرفهایی که با هم زدیم چقدر ناز همدیگرو کشیدیم...ازش خواستم هیچ وقت از من جدا نشه و تنهام نذاره بهش گفتم وقتی با منی از هیچ چیز نمی ترسم. هیچکس حتی اگر بخواد هم نمی تمونه دلمو بشکنه چون تیکه های قلبم تو دست تو آروم جا خوش می کنه...

اون وقت بهم خندید و بعد دیگه چیزی نگفت...فهمیدم همه چیزو از نگاهش فهمیدم. دیگه خودم هم چیزی نگفتم ...

می خواست بگه من که همیشه پیشتم.مگه نمی بینی هر دفعه به من نیاز داری می بینیم باهام حرف می زنی و من هم جوابتو می دم.اگه کسی جدایی می کنه اون تویی نه من.می دونی یه وقتهایی بود که انقدر دلم می خواست نوازشت کنم. دلتو پر از عشق کنم. بهت نشون بدم که یه خدا چقدر مهربونه..حتی صدات هم کردم ولی تو ...

 

عیسی مسیح می فرماید:(بخواهید تا به شما داده شود.بر در بکوبید تا در بر روی شما باز شود).

میلاد عشق بر تمامی عاشقان مبارک.او به ما آموخت که عشق بدون صبر هیچ است.